جلسه 1
بسم الله الرحمن الرحيم
(يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام كما كتب على الدين من قبلكم لعلكم تتقون) (سوره بقره، آيه 183)
كسب حكمت در اين ماه شريف
از هر چيز بهرهاش در اين ماه مبارك، كسب دانش و حكمت است. آدمى چيزى بفهمد، خود اين فهم حكمت است كه خدا در قرآن مىفرمايد: ما پيغمبر را فرستاديم كه به حكمت ياد دهد(يعلمهم الكتاب و الحكمة . سوره بقره آيه 129)، مسلمان بايد حكيم و دانا شود. حكمت، يعنى دقائق امور را دانا شدن، سر در عالم وجود درآوردن، هستى خود را شناختن، به مبدأ و معادخود آشنا شدن، براى چه آمدهام، و پس از اين عالم كجا مىروم، راه و روش سعادتم چيست، اينها حكمت است.
شنيدهايد در روايتى مىفرمايد كه: يك ساعت در مجلس مذاكره علم، بهتر است از دوازده هزار ختم قرآن!!
قرآن به زبان خواندن خوب است، نور و ثواب است، ليكن علم، آدميت مىآورد، بصيرش مىكند، بافهمش مىكند، علم و فهم كجا تا زبان تنها مشغول باشد، الفاظى را بخواند. لذا انشاء الله به مدد الهى در اين ماه مبارك رمضان چون مسلمانان به بركت روزه آماده دانش و حكمتند. از خاصيتهاى روزه آن است كه فهم آدمى بيشتر مىشود، آماده چيز فهميدن و حكمت مىشود چنانچه هر چه شكم پر شود، گيجتر مىشود، نمىتواند در نكات دقيق بشود. كسى كه شكمش پر است، در ادراك به حيوان نزديك است. اگر شكم خالى باشد نور حكمت ممكن است در نفس طلوع كند.
در ماه مبارك امسال هم يك سوره مبارك از قرآن مجيد سوره الحديد را شروع مىكنيم و حكمتهائى كه در اين سوره مباركه است تا بتوانيم يادآورى مىكنيم. توحيد و نبوت و اسماء و صفات خدا و مطالب راجع به معاد كه در اين سوره مباركه ذكر شده، انشاء الله حياتى باشد از فردا شروع مىكنيم.
خودشناسى، مقدمه خداشناسى و حكمت
امروز حكمتى را كه خداوند در قرآن به بيانات متعدد ذكر فرموده و در روايات نيز ذكر شده است يادآورى كنم و آن اين است كه آدمى بايد حقيقت خودش را بشناسد. حكمت يعنى علم به واقعيات و حقايق، از آن جمله بفهمد او غير از حيوان است. تو اگر خودت را نشناختى، پس چه چيز را شناختى؟ پرفسور روزگار هم بشوى ولى تا خودت را نشناخته باشى، به چه چيز دانا شدهاى؟ بايد بفهمى تو غير از خر و گاو هستى، تو غير از درندگانى، توبه مراتب بالاترى زيادتى دارى، آنها براى تو آفريده شدهاند، سگ كجا، تو كجا، اى آدم!
ترا زكنگره عرش مىزنند صفير ندانمت كه در اين دامگه چه افتاده است
تنزل وجودى در اثر خودناشناسى
بيچاره آدمى كه خودش را با موش و مورچه يكى قرار داده مثل آنها آتيه بينى مىكند، ديدهايد در فصل تابستان تمام ذخيره زمستان را مىكنند، غصه آتيهاش را مىخورد. موش كه حرص عجيبى هم دارد و عجيبتر آنكه مورچه دانه جمع مىكند هر چند اشرفى باشد، يك چيزى به لانهاش ببرد هر چند تكه كهنه كند.
آقاى حاجى هم با موش برادر واريكى شده، اين صد ميليون تومانى كه حمالى مىكنى روى هم مىگذارى، به چه كارت مىخورد؟ چقدر مىمانى كه اينها را بخورى؟
غرضم تنزل وجودى و خودناشناختن است، آدمى گرامىتر از اين است كه شكمپرست شود، تو هم اگر بخواهى مثل حيوان باشى(و يأكلون كما تأكل الانعام . سوره محمد، آيه 12) اين تنزل وجودى است تو چيزديگرى هستى بايد بتوانى جلو شكمت را بگيرى، روز ماه رمضان چند ساعت چيزى نخورى تا بفهمى آدم هستى.
خودشناسى از قرآن مجيد
قرآن مجيد راجع به اينكه آدمى غير از حيوانات است چند تعبير دارد، بيان و لقد كرمنا بنى آدم است، هر آينه آدميزاد را گرامى داشتيم، آى آدم! تو چيز زيادترى دارى تو تاج ديگرى بر سرت گذاشتهاند(و حملنا هم فى البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم على كثير ممن خلقنا تفضيلاً . سوره اسراء، آيه 70 ) بر و بحر را مسخر تو قرار دادهاند، فضيلت ديگرى دارى مزيت زائدهاى به حسب خلقت به تو داده شده است.
آيه شريفه ديگر، تعبير از آدمى روى خاك به خليفه الله كرده(انى جاعل فى الارض خليفة . سوره بقره، آيه 30) آيه شريفه ديگر، آدمى را خزينهدار خداى عالم معرفى كرده است، نگاه به كوچكى بدنت نكن روحانسان بقدرى عظيم است در عالم خلقت خزينهدار رب العالمين است، انسان حامل امانت خدا است( انا عزضنا الامانة على السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حمله الانسان انه مان ظلوماً جهولاً . سوره احزاب، آيه) ، امانت الهى كه رسيدن به مقام عبوديت است، ولايت كلىالهى كه هيچ موجودى به اين حد از كمال نمىرسد مال آدمى است، خدا براى قرب خودش تو را آفريده و همه چيز را براى تو. دو جنبه دارى بدنى و روحى، هر چند به حسب بدنت با حيوانات شريكى، خور و خواب لازمه بدنت است خوردن، خوابيدن، پوشيدن، مسكن، نكاح براى بقاى نسل لازم است، اما جهت ديگرى هم دارى غير از حيوانات و آن روح تو است آنكه به مرگ نيست نمىشود، مرگ حيوانى بدن سبب نيستى نفس نمىگردد بلكه لباس عوض مىكند، لباس چرك ماده بيرون مىرود، لباس لطيف عالم برزخ و مثال را مىپوشد، بدن ملكوتى پيدا مىكند، روح تو است كه مورد خطاب خداى عالم است، به حيوان كه نمىشود خطاب كرد ولى به آدم يا ايها الناس اتقوا ربكم(سوره حج، آيه 1) يا ايها الذين آمنوا كتب عليكم الصيام(سوره بقره، آيه 183) مىفرمايد.
به قول يكى از بزرگان، آدمى بايد از شوق در پوست خود نگنجد، كار من رسيده به جائى كه رب العالمين من را مورد خطاب قرار داده به من فرمان مىدهد. شوخى نيست! سلطان عالم وجود، ملك الملوك، رب الارباب، تو را فرمان بدهد: آى بنده! يك ماه روزه بگير، همين شوق خطاب بس است.
بايد آدمى روزه را شرف خودش بداند، خطاب تشريفى است، شرف تو است، آى آدم! وقتى كه شكمت خالى باشد، نور علم و حكمت در نفس جا بگيرد، آنقدر به خداى خودت نزديك هستى كه در آن حال، حجابها تا حدى عقب رفته، نفس كشيدنت هم ثواب دارد انفاسكم فيه تسبيح(خطبه رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) در فضيلت رمضان، مفاتيح، ص 171) ، غرضم روزه تشريف الهى است، براىجهت آدميت.
بيمارى حيوانات كمتر و آسانتر است
وجدان گواه هست كه آدمى دو جور بيمارى دارد، ولى حيوانات يكجور، ممكن است بدنشان مريض گردد، انحراف پيدا كند، آدمى ممكن است هم انحراف بدن پيدا كند، هم انحراف روح، لذا بار آدمى سنگينتر است از هر دو جهتش سنگينتر است، واقعاً خدا بايد يارى كند، در جهت اول حيوانات كمتر مريض مىشوند، در هر حيوانى، دو يا سه نوع بيمارى است كه آن هم دوايش را خداى تعالى به الهام به او فهمانده است. گربه گاهى دلش درد مىگيرد، دوايش گياهى است كه بيشتر پشت بامها سبز مىشود خودش آن را مىشناسد، مىرود آن علف را مىخورد، يا مثلاً درباره افعى، مىنويسند هزار سال از عمرش كه مىگذرد چشمش كور مىشود ديگر احتياج به دكتر ندارد گياهى است به نام رازيانج و عجيب اين است كه به بو مىفهمد، هرگاه كور شد در بيابانها مىگردد تا خودش را به درخت رازيانج برساند چشمش را به آن مىمالد خوب مىشود، اين ميل زدن طبيعى و الهى است، اما آدمى بدبخت كه چشمش آب بياورد چقدر رنج دارد.
در مرض بدن هم، آدمى واقعاً گرفتار است، بلكه در طب قديم نوشتهاند چهار هزار نوع بيمارى براى بشر است، ولى براى حيوان دو يا سه تا بيمارى است.
دواى درد روح در قرآن
اما راجع به روان، همانطورى كه بدنت مريض مىشود انحراف پيدا مىكند روانت هم همين است، كتاب قلب سليم را كسى بخواند بفهمد بيماريهاى دل، انحرافهاى روان آدمى چه چيزها است، آنگاه دين كدام است؟ دين يعنى طب الهى براى روح آدمى(و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنين سوره اسراء، آيه) براى بدنت خداى تعالى انواع داروها قرار داده، هر كدام خاصيتى دارد و بشر راراهنمائى فرموده كه دنبال دارويش برود، همانطورى كه دواى بدنت تأمين است دواى روحت هم تأمين است دست خودت است، راهش در قرآن مجيد نشان داده، اگر مىخواهيد شفا پيدا كنيد، تمام اين عبادات حتى زكات براى دواى درد آدمى است، در روايات هم ذكر شده امر به نفاق شده براى اينكه ناخوشى بخل، از روحت پاك شود آتش بخل و حرص را در گور نبرى، خمسش، ثلثش را بده، بلكه اصلاح گردى، بدبختى اين است كه به مرض جسم اهميت مىدهد، درد مىكشد، زير دست جراح مىرود، و چند هزار تومان هم مىدهد، براى اينكه مرضش خوب شود، براى دل قساوت دارت چقدر پول بايد بدهى كه خوب شود، چقدر بايد پول در راه خدا بدهى تا اين دل قساوت دارت علاج گردد، طب الهى است، اى انسان! چنانى كه بدنت سقوط مىكند، اگر مداوا و معالجه نكردى متلاشى مىشوى و ميميرى. روح تو هم موت دارد. گناه، پشت سر گناه، اگر زياد شد يقين بدانيد آخرش سقوط و هلاكت است( ثم كان عاقبة الذين اساؤا السواى ان كذبوا بايات الله و كانوا بها يستهزون سوره روم، آيه 10 ) . چنانكه براى انحرافات بدنى و مزاجى و جهات حيوانى دواى دكتر و پول خرج كردن لازم است، در انحرافات روحىعمل به واجبات لازم است، چنانكه در بيمارى بدنت، پرهيز از مضرات لازم است، در اصلاح روحت هم همين است، روزه بگير، اما بشرطى كه گناه هم نكنى، دوا بخور اما پرهيز هم مىخواهد كه اگر پرهيز نكردى هلاك مىشوى و اعجبا! حيوانات در معالجات جسمشان پرهيز دارند، اى كاش من هم در معالجه روحم اين قسم بودم، ناچارم داستان بگويم در دستگاه خلقت اسباب عبرت فراوان است، خصوصاً در ميان حيوانات.
زهر و پادزهر در گوزن
گوزن با مار سر و كار دارد اگر مار او را بزند سمش او را مىشكد مگر اينكه زود خودش را به خرچنگ برساند، خرچنگ را كه خورد سم مار محو مىشود.
در كتاب حيوة الحيوان مىنويسد: اين حيوان عاشق مار است، از گوشت مار لذت مىبرد، گاهى مىشود در تابستان مخصوصاً در هواى گرم مىدود تا برسد به مار يا افعى، از دمش شروع به خوردن مىكند تا آخر، هوا گرم، خود سم هم خيلى گرم است آتشش مىزند، آتش عطش، حرارت هوا و آفتاب و حرارت و سوزندگى سموم عطش فوق العاده است، خودش را به آب مىرساند به حسب تكوين به الهام الهى مىفهمد، اگر آب به اين سم برسد فوراً او را مىكشد، بيچاره گرفتار بين الامرين مىشود يكجا عطش به او فشار آورده تا خودش را به آب رسانده يكجا مىفهمد برايش ضرر دارد چون تا سم حل نشود، اگر آب خورد، متلاشى مىشود، همهاش جزء خون و بدنش شده او را مىكشد، از بيچارگيش نعره مىزند، داد مىزند، به واسطه فشارى كه به خودش مىآورد، از چشمش اشك بيرون مىآيد، زير دو تخم چشمش گود است و گوديش طورى است كه يك بند انگشت داخلش مىرود، در آن حال عطش و فشار و سختى نعره مىزند، از دو چشمش آب مىآيد، اين دو تا گودى را پر مىكند پس از چندى اين اشكهائى كه در اين گودى جمع شده منجمد و براق مىشود و پادزهر است، بسيار قيمتى است، پادزهر طورى كه شنيدهايد علاج هر سمى است، هر مار گزيدهاى اگر اين پادزهر را بگذارند روى جاى سم زدگيش، فوراً خوب مىشود، همان اشك چشم گوزن است، چون اين درد را تحمل كرد، آب نخورد كه اصل حياتش از بين برود اشكش قيمتى است. اين جريان جسم و حيوان.
اشك انسان بيش از گوزن كار مىكند
اگر اين جريان در روح من و تو بيايد چنين اثرى در عالم معنى دارد. يعنى آى جوان عزيز، گناه برايت پيش آمد، مكان خلوت، زن اجنبيه، بلامانع، چقدر نفس فشار مىآورد؟ از آن طرف ميدانى اگر چنين كردى، از آدميت ساقط مىشوى، روح مىميرد، واى اگر با زن شوهردار هم باشد سقوط مطلق است.
جوان گناه برايش پيش بيايد، يكجا فشار نفس، فشار شهوت بعين مثل فشار عطش گوزن است. مىبيند اگر آب بخورد بايد بميرد، مؤمن هم مىبيند، اگر اين گناه را كرد، راه جهنم را بايد پيش بگيرد، اى جوانى كه مىترسى، مىلرزى، مىبينى، يك جا فشار شهوت، يك جا راه جهنم، بگو! يا الله، پناه به خدا ببر، اگر اشك ريخت در آن حال قيمتى مىشود، در آن حال بيچارگى فشار گناه يك دفعه داد بزنى، به حال زار خودت، دردت دوا مىشود، ولى اگر زورش به خودش نرسيد مانند عمر سعد مىشود. شنيدهايد عمر سعد از سر شب تا صبح خوابش نمىبرد، چكار بكند از يكطرف، حكومت رى، از طرف ديگر، با كشتن حسين (عليه السلام) با علم به اينكه به راه جهنم مىرود، با يقين به اينكه حسين كشى، جهنم رفتن است، ولى بالاخره زورش به خودش نرسيد. اين بدبخت يك يا الله و خدايا تو به دادم برس نگفت، از دست نفسم به تو پناه مىبرم، نگفت. دعاى غريق بعد از نماز شب خيلى خوب است، خدا همه را موفق بدارد آخرهاى مفاتيح دارد(فيا غوثاه ثم اغوثاه بك يا الله من هوى قد غلبنى و من عدم قد استكلب على دعاى حزين، حاشىمفاتيح الجنان، ص 581) خدايا بدادم برس، خدايا سگ نفس، به من حمله مىكند، مىخواهد مرا به گناه بكشاند.
اگر اين حال در آدمى پيدا گردد، خدا هم يار و ياورش است، نخواهد گذاشت آلوده به گناه گردد.
پرهيز از گناه لازمتر است
در خطبه جمعه آخر ماه شعبان رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) كه راجع به فضيلت ماه رمضان فرمود، شنيدهايد كه آقا اميرالمؤمنين على (عليه السلام) از پاى منبر گفت: يا رسول الله! اى الاعمال افضل از هر كارى بهتر در ماه رمضان چيست؟ رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود:
الورع عن محارم الله پرهيز كردن از گناه درست است، قرآن خواندن زهى سعادت، هر آيهاى در اين ماه ثواب يك ختم قرآن دارد، نماز نافله در اين ماه ثواب يك نماز واجب دارد، هر نماز واجب ثواب هفتاد نماز واجب در وقت ديگر دارد. اما به شرط پرهيز از گناه، دكتر به تو نسخه مىدهد، مداوا خوب است، بشرطى كه پرهيز همراهش باشد.
يكى از رفقا مىگفت: در بيمارستان بودم بيمارى هم نزديك تخت من بود. دكتر به پرستار گفت هر چه بگويد تشنه هستم تا فردا هيچكس حق ندارد به او آب بدهد، آب برايش ضرر دارد، دكتر اين را گفت و رفت، يكدفعه مريض از عطش ناله كرد، مأمور هم گفت آب دادن اجازه نيست، مريض گريه كرد و مأمور اعتنا نكرد، تا مدتش تمام شد سر ساعت معين رفت مأمور ديگرى آمد به او نگفته بودند كه آب برايش ضرر دارد مريض التماس كرد از تشنگى مردم، پرستار رفت يك ليوان آب آورد گذاشت پهلويش. ايشان نقل مىكرد، مىگفت بعد از لحظاتى صدايش نيامد، آب خورد آرام گرفت، صبح كه شد دكتر آمد ديده مرده است، دست روى دستش زد، گفت چرا به او آب داديد؟ معالجه بدون پرهيز بىفايده است.
ماه رمضان روزه بگير، ولى به شرط پرهيز، به شرطى كه زبانت را هم بگيرى، غيبت هم نكنى، خدايا تو يارى كن كه يك ماه رمضان زبانمان كنترل شود. دروغ، غيبت، فحش، از ما سر نزند، قول به غير علم كشف سر، عيب كسى را گفتن، پرهيز از تمام اينها واجب است، آى روزهدار! روزه بگير، اما با چشمت نگاه به حرام نكنى، روزه بگير، به شرط اينكه شكمت تا خالى شد اول افطار حرام، به آن ندهى زايد از حد نخورى، اسراف در خوراك نكنى، ورع يعنى خوددارى از گناه با داروئى كه از طب الهى كه روزه ماه رمضان است علاجت مىكند. روحانى مىشوى، سالم مىگردى آنگاه لذت ذكر خدا را در مىيابى، آن وقت مىفهمى كه يا من ذكره شرف اللذاكرين . آن وقت لذت دعاى ابوحمزه را مىفهمى خودت را مىشناسى، كم كم مىفهمى عجب من خيلى بى ادبم! منى كه آنقدر خداى كريم راهنمائيم كرد، راه را نشانم داد، در بيچارگى بيا در خانه من تا من خودم ياريت كنم( و اما ينزنك من الشيطان نزع فاستعذ بالله . سوره اعراف، آيه 200) ، تا شيطان خواست تو را به معامله حرام وادارد زود استغاثه كن تا ما دستت را بگيريم در هر حرامى همينطور، مثل يوسف تا گفت: يا الله(و لقد همت به وهم بها لولا ان رأى برهان ربه سوره يوسف، آيه 24) خدا دلش را قوى داشت، حاكمش كرد بر نفس و هوى، با پاكدامنى از در بيرون رفت خدا كه نمىخواهد قصه بگويد، خدا مىخواهد بفهماند.
آى زن و مرد مسلمان گناه اگر پيش آمد بيا به لطف ما بچسب بگو يا الله.
اگر ابن سعد ملعون همان شبى كه بين الامرين گرفتار بود آمده بود در خانه خدا راستى و درستى گفته بود، خدايا خودت هدايتم كن خدايا خودت مرا نجات بده، نمىگذاشت به كربلا برود خدا وعده داده كه هر كسى رو به ما آورد ما يارش هستيم يا معين من استعان به ولى چه گناهانى كه پيش آمد به خداى خود استغاثه نكرديم، بىادبى كرديم، به گناه آلوده شديم و الا اگر به او استغاثه كرده بوديم، آلوده نمىشديم.
حالا چه بايد كرد؟ حالا سحرها بايد دست گدائى دراز كرد الهى لا تؤدبنى بعقوبتك و لا تمكربى فى حيلتك(مفاتيح الجنان، دعاى ابوحمزه ثمالى، ص 386 و ص 401) من خيلى بى ادبيها كردم، خلاف وظيفه انجام دادم بنده بايد در هر درماندگى! مولاى خودش استغاثه كند الى من يذهب العبدا الا الى مولاه(مفاتيح الجنان، دعاى ابوحمزه ثمالى، ص 386، و ص 401) ولى من بى حياء، من غافل، هنگام گناه كه بايد رو به تو بياورم از تو مدد بطلبم ترا نديده قرار دادم، خيلى بايد من ادب بشوم ولى اگر خواستى ادبم كنى هلاك مىشوم من طاقت ندارم به حرمت ماه رمضان بىادبيهاى ما بىحيائىهاى يازده ماهه ما را در اين ماه عزيز، تو پاك فرما.
رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: بعد از هر نمازى دستهايتان را به دعا بلند كنيد موقع اجابت دعا است قدردانى كنيد.
به عزت و جلالت هر چه خلاف بندگى از ما سر زده قلم عفو بر آن بكش، اى خدائى كه هر كس با تو معامله كند فلاح، رستگارى، عاقبت بخيرى، سرانجام نيك، در معامله با توست، اما معامله با شيطان معامله با نفس و هوى، يقين بدانيد غير از زيان، غير از حسرت و نكبت و غير از پشيمانى، چيز ديگرى نيست.
ببينيد ابن سعد ملعون چطور شد معامله خدا را گذاشت كنار با نفس و هوى معامله كرد زيانكار دنيا و آخرت گرديد.
جلسه 2
بذر تخم بر روى سنگ
روز گذشته ذكر شد: در ماه مبارك رمضان به بركت گرسنگى و صفاى دلها، لطافت روح پيدا مىگردد و بايد از دانشها و حكمتها بهرهبردارى شود. تعبيرى است از عيسى بن مريم مىفرمايد: اگر روى سنگ تخم بريزند هيچ وقت ثمرهاى پيدا نمىشود، همين طور دل شخصى كه پر خورده است حكمت در آن جا نمىگيرد. تا نرم نشود، لطيف نمىشود، دانه حكمت كجا در مزرعه دل جا مىگيرد.
نكته ديگر عرض كردهام، آدمى كه گرسنه است خود اين گرسنگى دستگاه هاضمهاش را منظم مىكند و حقايق لطيف را درك مىكند. به عكس اگر زيادى بخورد گيجتر مىشود نشنيدهايد! فكر سالم در بدن سالم است. بدن سالم در ماه رمضان است «صوموا تصحوا» به بركت روزه بدنها سالمتر و دستگاه هاضمه فشار برويش نيست، دو روز قبل چه زحمتهایى كه معده داشت، اما امروز معده راحت است.
مجلهاى نوشته بود ماه رمضان كه مىشود مراجعين به مطبهاى دكترها و بيمارستانها صدى بيست كم مىشود، بلكه نوشته است كه در بعضى مواقع تجربه شده شصت درصد كم شده، چون سالمترند مرض كمتر است. بيشتر مرض، مال پرخورى آدمى است به بركت ماه مبارك رمضان صحت بدن به دست مىآيد.
در ماه رمضان اعصاب راحتتر است
و نكته لطيف ديگر، در ماه مبارك رمضان اضطرابات نفس كم مىشود، روح را قوت مىدهد، لذا كسالت و مرض كم مىشود، تعداد عمده از مرضهاى بدن مال گرفتارى روح است. هر وقت آدمى اعصابش كوبيده مىشود در خوراكش هم ترش مىكند. در ماه رمضان ذكر خدا غذاى روح است، روح شاداب مىشود وقتى قرآن مىخواند، العفو مىگويد. اهل اطلاع نوشتهاند كه حتى تصادفات ماشين در ماه رمضان كمتر مىشود، راست است چون اعصاب كنترل مىشود.
ما مىخواهيم در اين ماه مقدارى حكمت و دانش در اصول عقائد، توحيد، عدل و نبوت، امامت و معاد، كه در سوره مباركه الحديد بيان شده تقديمتان كنيم و شما هم بايد آماده باشيد براى ياد گرفتن حكمت از قرآن مجيد.
اولين آيه از قرآن مجيد بسم الله الرحمن الرحيم است. يكى از معانى باء در عربى استعانت است بسم الله (استعين باسم الله) يعنى به مدد و يارى خدا، هر كارى كه مسلمان مىكند وظيفهاش اين است كه بگويد: بسم الله الرحمن الرحيم، هر چه مىخواهد بخواند، هر چند يك سطر شعر باشد، اگر حرف مىزنى بگو بسم الله يعنى اگر خدا مدد بكند من مىتوانم حرف بزنم، يا قلم دست گرفته مىخواهد چيز بنويسد، اگر مدد خدا نباشد يك كلمه نمىتواند بنويسد، از خانه مىخواهى بيرون بيائى، بگو بسم الله الرحمن الرحيم، آى آنهایى كه سوار اتومبيل مىشويد، تا پشت فرمان نشستى، بگو بسم الله - نه زبان خالى، بلكه ان شاء باشد يعنى به مدد خدا نه خودت، تكيه به خودت را كنار بگذار.
راننده خواب و ماشين در حركت
چند روز قبل رانندهاى كه اهل تقوا است راجع به همين بسم الله مىگفت چند دفعه براى من پيش آمده پشت فرمان كه مىنشينم بسم الله مىگويم، يك مرتبه بسم الله گفتم نصف شب در ماشين بارى، در جاده سربالا مىرفتم خواب ناگهان بر من غالب شد. رؤيايش را هم نقل مىكرد، يك وقت صداى بوق ماشين از پهلوى گوشم بلند شد بيدار شدم - حساب كردم از آنجائى كه به خواب رفتم تا آنجائى كه بيدار شدم چند كيلومتر رفتهام و خواب بودم چه كسى او را نگهداشت؟ جاده آسفالت سربالا، فرمان هم در دست نباشد، پس آنكه از او مدد خواستى به مددت آمده است گفتى بسم الله به مدد خدا او هم ياريت مىكند. بشر امروزه غافل از خداست.
آثار بسم الله از روى حقيقت
اگر كسى باء بسم الله را از روى حقيقت و معرفت بگويد، اگر شنيدى روى آب رد مىشود، باور كن كه راست و درست است، هر چه هست در باء بسم الله است، يعنى آدمى خودش را در برابر خدا در جميع امور نيازمند بداند، مثلاً مىخواهم حرف بزنم، بسم الله - يعنى به كمك خدا چه اشخاصى كه شروع كردند به حرف زدن يادشان رفت.
شنيدهايد يك روز بالاى منبر واعظى داشت حرافى مىكرد، اين حقيقت را گفت: قدر بسم الله را بدانيد، اگر بسم الله بگوئيد از روى آب رد مىشويد. پاى منبر يك نفر دهاتى كه از ده به سختى آمده بود در اثر اينكه نهر مفصلى در راهش بوده و اين بيچاره راههاى دور را طى مىكرد تا پلى پيدا كند و رد شود، تا شنيد خوشحال گرديد. وقتى كه مىخواست برگردد ما چرا خود بخود راه دور برويم، از همان راه نزديك مىرويم گفت بسم الله الرحمن الرحيم، پا گذاشت روى آب و رفت آن طرف آب، برايش هيچ مهم نبود. فردا صبح كه آمد، باز گفت: بسم الله الرحمن الرحيم و از روى آب رد شد. چند روزى گذشت يك روز به فكر فرو رفت و گفت این آقاى واعظ خيلى حق گردن ما دارد، چقدر راه ما را آسان و نزديك كرد. ما بايد اين واعظ را در برابر خدمتى كه كرده است ميهمان كنيم، با واعظ آمد تا اینکه به لب آب رسيد، خود اين شخص بسم الله گفت و از آب رد شد بخيالش شيخ هم مىآيد آن طرف. ديد شيخ نيامد. گفت آقاى واعظ چرا نمىآیى؟ گفت نمىشود. گفت همان كه ياد من دادى، بخوان و بيا. گفت آنکه تو دارى من ندارم.(از لئالى الاخبار، جلد 3، ص 346، حديث 12)
عقيده به يارى خدا فقط
ايمان مىخواهد، شوخى نيست، عمده اين است كه باء استعانت حقيقت مىخواهد، نه زبان بازى به مدد خدا. يعنى نه خودم نه ديگرى، فقط او. از هيچكس كارى نمىآيد مگر خدا. اين را تا آدمى خوب نفهمد، كجا بهره مىبرد. محتاج به اين است كه صفائى پيدا بكند به بركت ماه رمضان، حجابها از پيش چشم دلش عقب رود، حجابهاى ظلمانى خودبينى از بين برود، كم كم نزديك گردد به بركت روزههاى روزهايش، به بركت سحرها، افطارها، ذكرها، مناجاتها، خداى را نزديك مىبيند و همه هستيها را از هستى او مىداند، تمام قدرتها متلاشى در قدرت او، قدرت تنها مال خدا است. قدرت در مخلوق عاريه است، معنى باء كه واضح شد، بسم يعنى به نام، الله، الرحمن، الرحيم اين سه اسم مبارك كه اسم اعظم است. در روايت است بسم الله الرحمن الرحيم به اسم اعظم نزديكتر است از سياهى چشم به سفيدى چشم. اعظم اسماى الهى الله است يعنى خدائى كه تمام هستيها از اوست، تحقق هر حادثهاى از اوست، مقوم هر موجودى قيام هر شيئى به اوست القيوم قامت به السموات والارضون، هر چه كمال است از اوست، مخلوق به خودى خود، هيچ چيز ندارد چنانكه اصل وجودش از خودش نيست، كمالاتش هم از خودش نيست. من كه يك مشت خاكى بيش نيستم. جوان عزيز مگر غير از خاكى؟ باورت نمىشود يك مشت خاك هستى! ان شاء الله بعد از صد و بيست سال ديگر سر قبرت را بردارند در قبرت چيست؟ قبلاً خاك صحرا بودى، كاهو شد، برنج شد، عدس و نخود شد، لوبيا و ماش شد، مرحوم پدرت خورد، نطفه و اساس بدن مادى تو پيدا شد، باز همين قسم به بركت تغذيه رشد نموده تا مشت خاك به اينجاها رسيد: اى همه هستى ز تو پيدا شده زير نشين علمت كائنات خاك ضعيف از تو توانا شده ما به تو قائم چو تو قائم بذات
اين كارخانههاى عظيم كبدت چه مىشود؟ دستگاه كارخانه قلب، تصفيه خون، اين لابراتوار محيرالعقول، اين كارخانه چشمت، گوشت، بينيت، ذائقهات، شامهات، ناطقهات، حافظهات، واهمهات، چه بگويم! همين دو متر قامت چندين كارخانه كه هر كارخانهاى دستگاه عظيمى است، ميليونها دستگاه و ذرات دائما در حركت، از آن عجيبتر قلب و غيره.
خلاصه همهاش مىخواهم بگويم، عاقل! اين هستى تو، با اين فروعات، از خداى تعالى است.
كور باد چشم دلى كه تو را نبيند
اگر فلان جاهل احمق بگويد خداى ناديده را چطور مىشود باور كرد؟ تو بينائى چشمت را نگاه كن. چشم تو محالست لطيف را ببيند. اين چشمى كه در صورت توست همان چشمى است كه در حيوانات است. چشم حيوانى، جسم كثيف را مىبيند، جسم لطيف را نمىتواند ببيند، آنقدر موجودات اخيراً كشف شده است، امواجها و اشعههاى نامرئى در جوّ هوا فراوان است كه هيچ چشمى آنها را نمىبيند مگر با دستگاه و وسايل. بعضى از موجودات غيبى هستند كه حتى با وسائل هم نمىشود آنها را ديد، از بس، در نهايت لطافت است هوا يا آب پاكى را نمىتوانى ببينى، حالا می توان گفت: هوا يا آب نيست؟ هر چه به چشمت نديدى بايد بگویی كه نيست. خدا به اين چشم محالست ديده شود،او که جسم نيست. خداى عالم آن كسى است كه لطيف و كثيف را او خلق كرده، هر چه و هرچه كثيف است يعنى مشت پر كن است و هر چه لطيف است خلق كرده خدا جسم درست كن است ديگر خودش كه جسم نيست،خدا نور آفرین است نه اینکه نور است،خدا آسمان خلق کن است نه اینکه در آسمان است.(كيف الكيف فلان يقال له كيف و اين الاين الاين فلا يقال له اين.) عقلت را كجا بردى؟
دل از غير خدا بريده، بگو يا الله
آدمى خدا را به هستى مطلق و خود و همه را به نيستى مطلق بشناسد آنوقت بگويد يا الله.
روايتى دارد كه از رسول خدا خواستند آقا اسم اعظم را يادشان بدهد، همه دلشان مىخواهد .(حاصل روايت شريفه منقوله از رسول الله در كتاب لوامع البينات)، فرمود كه: اقطع عن غيره و قل يا الله، دل را از غير خدا ببر و بگو: يا الله، بدانى غير از خدا همه عاجزند، باورت نمىشود! يك سرى به گورستان برو مال پانصد سال قبل، صد سال قبل، دارالسلام از هزار سال قبل بوده است و از قبرستانهاى قديم شيراز است. آنقدر كدخداها و سرهنگها خوابيدهاند، همه نوع و همه صنف، كسانى بودند كه دعويها داشتند، قدريها مىكردند، رفتند جاى اصلى، پس الان هم كه روى خاك هستى، گول نخور تو هم به زودى آنجا مىروى بالاخره اين عاريه و موقت است، اين همه من من نگو، ضعيف و ذليل هستى، دل ببر از همه و بگو: يا الله
ساعت مرگ، نمونه قدرت خداوندى
در دعاى جوشن كبير ضمن اسماء الله الحسنى مىخوانيد: اى كسى كه در مردن قدرت او نمايان است (يا من فى الممات قدرته كتاب مفاتيح الجنان (دعاى جوشن كبير)، رقم 43.) قرآن يادتان مىآورد، آى مسلمان ها، مىآيد ساعتى كه در بستر افتادهاى، حالت طورى است، آنهایى كه اطرافت نشستهاند، مىگويند كه: قيل من راق. آيا كسى هست بداد اين بدبخت برسد؟ مرض سخت است، حالت سكرات است و ظن انه الفراق ولى خود بدبختش مىفهمد كه نه دكتر به كار مىخورد، نه كارى از دعا و توسل مىآيد، معلوم مىشود همهاش كار خداوند بوده، آن حالى كه ساعت مرگ آدمى از همه مىبرد، مىبيند نه رفيق، نه پول به كارش مىخورد آيا به پول مىشود خريد؟ تا پول بدهم، رفيقها همه دست روى سرشان مىگذارند، تمام بستگان همه رها مىشوند، اين بيچاره محتضر در آن حالى كه حس مىكند از هيچ كس هيچ كارى نمىآيد، چطور متوجه به مبدأش مىگردد، اى كاش آن حال، حالا پيدا مىشد، بفهمد همه مشت خاكند. همه عاجز و ذليلند. همه لا يملك لنفسه نفعاً ولا ضراً ولا موتاً ولا حيوة ولا نشوراً(كتاب مفاتيح الجنان، تعقيبات نماز (عصر.) ) آن وقت خدا را به آن عظمت بشناسد، خود و همه را به حقارت، متوجه مىشود كه من با اين حقارتم، در برابر عظمت خدا چه گناهانى كه كردم.(انا الذى عصيت جبار السماء انا الذى اعطيت على معاصى الجليل الرشا انا الذى حين بشرت بها خرجت اليها اسعى انا الذى امهلتنى فما ارعويت و سترت على فما استحييت و عملت بالمعاصى فتعديت و اسقطتنى من عينك فما باليت. دعاى ابى حمزه ثمالى، مفاتيح، ص 190.)
على (عليه السلام) مىفرمايد: نگاه به كوچكى گناهت نكن، نگاه كن به خدائى كه مخالفت او را كردى.
بى ادبيهايت، بى حرمتيهايت را بشمار، آيا نرسيده است وقتى كه خودت را به حقارت بشناسى، خودت را اقل اقلين، از ذره پستتر بدانى، از خاك هم پستتر بدانى، يك ماه دو ماه كه مىگذرد، اگر سر گورت را بردارند از بوى گندت چه مىگذرد بر كسانى كه سر قبرت هستند، مگر روحت عالى بشود، به زبان خودت اقرار بكن، من با اين حقارت چه كسى هستم كه خداى عالم را معصيت كردم؟ امر عظيم پروردگارم را مخالفت كردم؟ آى كسى كه واجبى از تو فوت شده، چقدر بايد بترسى؟ هر چه بترسى به مغفرت نزديكترى. بدبخت كسى است كه گناهش را كوچك مىشمارد، مىگويد مگر من چكار كردهام، اين گناه او را به دوزخ مىبرد. كسى كه گناهش را كوچك بداند اين گناه آمرزيدنى نيست اول افطار دعا مستجاب است، حالا كه مستجاب است اين دو كلمه را بخوان پيش از اينكه لقمه به دهان بگذارى بگو: يا واسع المغفرة اغفرلى و لوالدى اى خدائى كه رحمت تو خيلى توسع دارد مرا و پدر و مادرم را بيامرز( كتاب مفاتيح الجنان، دعاى افطار.). خدايا رحمتت درياى عامست اگر آلايش خلق گنهكار نگردد تيره آن دريا زمانى وز آنجا قطرهاى ما را تمامست فرو شوئى در آن دريا بيك بار ولى روشن شود كار جهانى
بنام خدا در بهترين و پستترين جاها
بزرگ بدان گناهت را اگر گناهت را بزرگ دانستى، سر بزير شدى، خداى را ياد كردى، كار درست است.
بايد ياد خدا بر زبانت عادت شود و ياد خدا ملكهات گردد. گناهى اگر از تو سر زد، پشت سرش استغفرالله بگوئى، عبادتى اگر از تو سر زد پشت سرش بگوئى يا الله، تو به فضلت قبول كن. قربان آن مسلمانى كه در تمام شؤونش ياد خدا باشد. در مسجد مىروى پاى راست را جلو بگذار بگو: بسم الله الرحمن الرحيم، يعنى به مدد خدا مىآيم كه به ملائكه رحمت نزديك شوم، بتوانم نماز واجبم را انجام بدهم. در مستراح هم كه مىروى بگو بسم الله. امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد: مستراح را كه مستراح مىگويند(لا ستراحة الأنفس...، والمومن يعتبر عندها. مصباح الشريعة، باب 59، ص 126. 26) ( اللهم كما اطعمتنيه طيبا فى عافية فاخرجه منى خبيثا فى عافية فيالها من نعمة لا يقدر القادرون قدرها. وسائل كتاب طهارة، ج 2، ص 217. ) جائى است كه مومنين در آنجا راحت مىگردند و عبرت مىگيرند.
اندرزى عجيب و كاملاً صحيح
يحيى بن معاذ رازى موعظه خوبى به هارون الرشيد كرد. او به وعظ و علم مشهور بود، هارون از او خواست اندرزى به او دهد گفت: هارون اگر راه گلويت بند آمد، آب و نان پائين نمىرود عطش هم فشار بياورد چكار مىكنى؟ گفت: نصف ملكم را مىدهم كه راه گلويم باز شود. گفت: هارون اگر راه پائينت بند آمد چكار مىكنى؟ گفت براى آنهم نصف ملكم را مىدهم بلكه باز شود راحت بشوم. گفت جناب هارون فهميدم قيمت ملكتان چقدر است. قطرهاى وارد و خارج شود.
بول موذى است، زيادى هضم است، آنچه كه مىشد جزء بدنت شود شد، به آن زهراب مىگويند واقعاً زهر است آن وقت به آسانى بيرون مىآيد آيا اين كم نعمتى است(اللهم كما اطعمتنيه طيبا فى عافية فاخرجه منى خبيثا فى عافية فيالها من نعمة لا يقدر القادرون قدرها.وسائل كتاب طهارة، ج 2، ص 217. ) .
امام مىفرمايد: در مستراح هم خدا يادت نرود وقتى بلند شدى دست بكش روى شكمت، هر چند فارسى باشد بگو:(الحمدلله الذى اماط عنى الاذى و هنأنى طعامى و شرابى و عافانى من البلوى. جامع الاحاديث، جلد 2، ص 194، حديث 7.) شكر خدائى را كه طيب اين خوراك را جزء بدنم كرد، خبيث و كثيفش را به آسانى بيرون كرد.
اگر خدا نخواهد با هيچ سمبهاى نمىشود بيرونش كرد خدا يادتان نرود اگر در هر حالى ملكه شود. اين بشارت را مىدهم.
يحيى بن معاذ رازى موعظه خوبى به هارون الرشيد كرد. او به وعظ و علم مشهور بود، هارون از او خواست اندرزى به او دهد گفت: هارون اگر راه گلويت بند آمد، آب و نان پائين نمىرود عطش هم فشار بياورد چكار مىكنى؟ گفت: نصف ملكم را مىدهم كه راه گلويم باز شود. گفت: هارون اگر راه پائينت بند آمد چكار مىكنى؟ گفت براى آنهم نصف ملكم را مىدهم بلكه باز شود راحت بشوم. گفت جناب هارون فهميدم قيمت ملكتان چقدر است. قطرهاى وارد و خارج شود.
بول موذى است، زيادى هضم است، آنچه كه مىشد جزء بدنت شود شد، به آن زهراب مىگويند واقعاً زهر است آن وقت به آسانى بيرون مىآيد آيا اين كم نعمتى است(اللهم كما اطعمتنيه طيبا فى عافية فاخرجه منى خبيثا فى عافية فيالها من نعمة لا يقدر القادرون قدرها.وسائل كتاب طهارة، ج 2، ص 217. ) .
امام مىفرمايد: در مستراح هم خدا يادت نرود وقتى بلند شدى دست بكش روى شكمت، هر چند فارسى باشد بگو:(الحمدلله الذى اماط عنى الاذى و هنأنى طعامى و شرابى و عافانى من البلوى. جامع الاحاديث، جلد 2، ص 194، حديث 7.) شكر خدائى را كه طيب اين خوراك را جزء بدنم كرد، خبيث و كثيفش را به آسانى بيرون كرد.
اگر خدا نخواهد با هيچ سمبهاى نمىشود بيرونش كرد خدا يادتان نرود اگر در هر حالى ملكه شود. اين بشارت را مىدهم.
در قيامت هم به نام خدا نامه عمل را مىخواند
فرمود: مؤمن فرداى قيامت، نامه عملش را به دستش مىدهند مگر نه قرآن مىفرمايد(اقرأ كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيباً. سوره بنى اسرائيل، آيه 14.) : هر فردى بايد خودش نامه عملش را بخواند. على (عليه السلام) مىفرمايد: كارهائى بكن كه فردا بتوانى آن را بخوانى. مؤمن نامه عملش را به دستش مىدهند مىگويند بخوان، اين مؤمن چون در دنيا ذكر خدا ملكهاش شده، راه مىرفت، مىنشست، مىخوابيد، بلند مىشد، مىگفت: خدا(الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم.سوره آل عمران، آيه 191. ) در قيامت اين ملكه را دارد تا مىخواهد نامه اعمالش را بخواند، بر حسب ملكه مىگويد: بسم الله الرحمن الرحيم مىبيند تمام گناهانش كه پر كرده بود صفحه سيئات را پاك شد. عرض مىكند پروردگارا شايد اشتباه شده، من خودم مىدانم گناهانى داشتم، در نامه عملم آن گناهان را حالا نمىبينم. ندا مىرسد: بنده ما، تو ما را به رحمان و رحيم ياد كردى ما چطور مىگذاريم اين گناهان در نامه عمل تو بماند. يا الله.
بالاتر بگويم وقتى مىخواهد از صراط رد شود، بر طبق همان ملكهاى كه دارد مىگويد: بسم الله الرحمن الرحيم آتش از او فرار مىكند، خدايا توفيق ذكرت را خودت بما بده كه يك آن تو را فراموش نكنيم، در هر حال تو را حاضر و ناظر ببينيم، لطفش، نعمتش را فراموش نكن تا اينكه خداى كريم هم تو را فراموش نكند. ساعتى كه سرازير قبرت مىكنند ساعت مرگ، در آن سختيها كه هيچ كس، هيچ مخلوقى نتواند از تو دادرسى كند.
زيارت حسين (عليه السلام) در شب جمعه
امشب شب جمعه است، عمل خير ديگرى يادتان نرود آن هم زيارت حسين (عليه السلام) است. در روايتى از امام مىپرسد آقا اين همه فضيلت كه براى زيارت قبر حسين (عليه السلام) است آن بيچارههائى كه دور افتادند. دستشان به قبر حسين (عليه السلام) نمىرسد آنها چه كنند براى آنها هم چيزى هست امام صادق (عليه السلام) فرمود: در فضائى زير آسمان برو متوجه شو قبر حسين (عليه السلام) را و با دست اشاره كن سه مرتبه بگو: صلى الله عليك يا ابا عبدالله و رحمة الله و بركاته. اضافه كن شهداء را بگو: و على الارواح التى حلت بفنائك السلام على الحسين و على على بن الحسين .
جلسه 3
اى همه هستى ز تو پيدا شده
گفته شد، تمام علوم قرآن، در فاتحة الكتاب و تمام علوم فاتحة الكتاب در بسم الله و تمام علوم بسم الله در باء بسم است. شايد يكى از اسرارش آن است كه هر چه علم و حكمت است، اين است كه آدمى برسد به جائى كه خودش را مستقل نداند. خودش را از خدا بداند، قدرت مكنت توانائى هر مخلوقى از خداست، لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم. بسم الله يعنى به مدد خدا هر چند خوردن يك لقمه نان باشد، از خانه مىروم بيرون بسم الله، اگر خدا مدد نكند زمين مىخورم. ديروز اينها را گفتم كلام رسيد، به اينجا كه حتى توى مستراح هم كه مىروى بسم الله بگو والا محل استراحت براى تو نمىشود، اگر خدا نخواهد تخليه نمىشود، مواد موذيه را چطور مىتوانى از خودت دفع كنى. اگر به اين علم رسيد، به همه قرآن دانا شده يعنى آدمى چسبيدگى خودش را به خداى بفهمد عجز خودش، نيستى خودش، و همه را بفهمد بداند هستى مال يكيست و بس، هر چه توانائى است از خداست.
بسم الله براى دور كردن شياطين
روايت عجيبى براى بسم الله ذكر شده است و مضمونش اين است كه شيپور خطر است يعنى تا بسم الله مىگوئى. جن و شيطان در مىروند خصوصاً مركزهائى كه شيطان در آنجا زياد است مثلا در حمام، در جاهاى تاريك، جاهاى كثيف، شياطين بيشترند. بسم الله خاصيتش اين است كه جن و شيطان فرار مىكنند.
الله يعنى واجب الوجودى كه محيط به تمام عالم هستى است، هر چه هست از اوست، كون و مكان از اوست، زمان و زمانيان از اوست، زمان آفرين است، از عرش تا فرش از اوست، قادر مطلق عالم مطلق حد و اندازه ندارد، صفات كماليهاش، توانائيش، حد ندارد كه بگوئيم تا اين اندازه، نهايت ندارد، علمش، قدرتش، حكمتش، و هر كمالى در هر كه هست، آنهم از اوست.
امروز از الرحمن الرحيم بگويم: رحمان و رحيم مادهاش يكى است. رحمت كدام است؟ رحمت به معناى عطف نظر و التفات به مرحوم است، رفع نياز مرحوم كردن است. رحم كرد يعنى توجهى كرد، افتاده بود رحمتش كرد، يعنى دستش را گرفت، بلندش كرد، كسى برهنه بود فلانى به او رحم كرد يعنى پوشاندش، غرضم معنى رحم، التفات و توجه به سوى مرحوم و رفع نياز اوست، به آنچه كه ميسر گردد. خداى عالم كه هر كمالى اصلش از اوست، اصل رحم مال خداست؛ مثل صفات كماليه ديگر. اگر چنانچه علم و حكمت در هر موجودى پيدا شود مال خداست، رحم هم همين است، اصل رحم مال خداست در مخلوق پخش كرده، رحمت خدا دو شعبه دارد، شعبه اول رحمت رحمانيه، شعبه دوم رحمت رحيميه به تعبير ديگر رحمت ابتدائيه و رحمت اكتسابيه، رحمت قوس نزول و رحمت قوس صعود. الرحمن، امام صادق (عليه السلام) مىفرمايد: اسم خاص لصفة عامد الرحمن بجميع خلقه (تفسير برهان، ج 1، ص 44 و ص 45.) رحمان اسم خاص خداست يعنى نبايد اسم كسى را رحمان بگذاريد، حرام است، اسمهاى ديگر مثل كريم، جليل، رحيم، عيبى ندارد، دو اسم از اسماء الله مختص به خداست و به مخلوق گذاشتن حرام است، اول الله كه در فارسى خدا گويند. دوم الرحمن به علت اينكه رحمان به معناى عامى است كه هيچ مخلوقى شركت در آن ندارد الرحمن بجميع خلقه (تفسير برهان، ج 1، ص 44 و ص 45.)عموم رحمت حق مختص به خودش است، يعنى خداى عالم رحمان است، فرو گذار نكرده از كرم خاكى تا فيل كذائى، از خاك تا عالم پاك، از عرش تا فرش، در تمام كرهها، در تمام موجودات، تمام رحمت خودش را پخش كرده است و رحمتى وسعت كل شىء هر كجا رو مىكنى مىبينى رحمت است يعنى هر موجودى هر نيازى داشته به او داده است.
نمونهاى از رحمت رحمانيه خداوند
پرنده را مىبينى بايد دانه بخورد، منقار مىخواهد كه بزند دانه را بچيند، دندان كه نمىخواهد، مىبينيد خدا منقار قشنگى به او داده، مىزند دانه را بر مىدارد، فهم و شعورى به او داده، همين پرنده از همان بالا چشمش مىبيند دانه كجاست، خوب و بد را تميز مىدهد، چه دانهاى بكارش مىخورد چه دانهاى به كارش نمىخورد.
خداى عالم به چشم هدهد قدرتى داده كه آب زير زمين را مىبيند، مىفهمد آب كجا هست، پرندهاى كه خوراكش دانه است بايد بالى داشته باشد كه در بيابانها پرواز كند، اين طرف و آن طرف برود، رزقش را به دست بياورد، مىبينيد به او بال داده من نمىدانم چه كسى دانه دانه اين بالها را چيده، اولش بزرگ و ضخيم به رديف، كوچك و لطيف مىشود،5 قرآن (اولم يروا الى الطير فوقهم صافات و يقبضن ما يمسكهن الا الرحمن . سوره ملك، آيه 19. ) در سوره تبارك يادآورى مىفرمايد: آى عاقلها نگاه بالاى سرتان نمىكنيد ببينيد اين پرندهها را چه كسى در جو نگهشان داشته؟ بدن به اين سنگينى كه چند كيلو وزنش است چه قدرتى نگهش داشته! رحمت رحمانيه حق است كه هر چه به آن نياز داشت خدا به او داده است، آن وقت به هر پرندهاى به مقدار احتياجش داده، مثلاً دو بال همه مثل هم نيستند. مىگويند كركس از چهارصد فرسخ راه بوى لاشه را مىشنود براى اينكه لاشخور است، لاشه را بايد از روى زمين بردارد، بوى گند نباشد تا بشر ناراحت نشود، سر چهار صد فرسخى اگر يك حيوانى بميرد، كركس خودش را به آن مىرساند. اين قوه شامه را چه كسى به او داده؟ الرحمن.
نگاه مىكنى مىبينى اينكه دانه خور نيست و علف خور است احتياج به اره دارد، كارد مىخواهد كه علف را ببرد نگاه به دندان جلوش مىكنى مىبينى كاملاً تيز است، واقعاً عجيب است دندان جلوش كه براى چيدن است تيز است، دندان عقب كه آسيا هست پهن است، خدايا اين رحمت چه مىكند اگر دندان عقب هم تيز بود، كجا علف نرم مىشد بايد دندان آسيا پهن باشد و ديگر آنكه بايد حالت گردش داشته باشد نه مستقيم، اگر برود پائين و بالا درست نرم نمىشود اما اگر بچرخد، مثل آسيا كه مىچرخد، نرم مىشود، گوشت است بايد گوشت نرم شود برود پائين، سگ استخوان مىخورد بايد نرم بشود برود پائين. من و تو كه بايد گوشت را نرم كنيم، بايد فك پائين بچرخد زير فك بالا، وقتى مىچرخد مىريزد توى دهن، وقتى كه فك پائين مىچرخد زير فك بالا گوشت و خوراكى مىريزد توى دهن، حالا قاشقى مىخواهد كه بر گرداندش از دوباره روى فك، قاشق گوشتى خدا خلق كرده است، اين زبان چند كار از آن مىآيد، عجيب از زرنگى اين زبان! زود لقمه را روى فك مىاندازد بدون اينكه تله بيفتد. يك عمر مىخوردى متوجه نبودى كه در هر لقمهاى چندين بار زبان مىرود زير فك و مىآيد، بدون اينكه تله بيفتد، حالا خوراك كه مىچرخد تا نرم شود بايد رطوبت داشته باشد. آب دهان چشمهاى است، غذا را آماده مىكند تا نرمتر شود و هم براى پائين رفتن از گلو نرم باشد و هم كمك هضم غذا است. هر لقمهاى كه در دهان بيشتر بماند، بهتر هضم مىشود. اطبا گفتهاند مرتبه اول هضم غذا، در دهان است.
طنطاوى مصرى در تفسيرش مىنويسد: در جزيرهاى به نام آلبانيا حيوانى است به نام سقا، كه خوراكش ماهى است ليكن بر اثر بزرگى جثه قدرت شكار ندارد، خداوند هم رزقش را در دريا گذاشته، ولى دستش به رزقش نمىرسد. پرنده كوچكى است همان حدود كه به عربى به آن عطاس مىگويند: خوراك اين پرنده كوچك كرم است نه ماهى، اين پرنده كوچك با زرنگى كه دارد از دريا با منقارش ماهى مىگيرد و بلند مىكند مىآورد بالاى سر سقا تا اين پرنده پيدا مىشود، حيوان دهنش را باز مىكند پرنده هم ماهى را در دهانش مىگذارد، ماهى را مىجود و مىخورد، تتمهاش كه لاى دندانش مىماند كرم مىشود، پس از چند ساعت كرم آزارش مىدهد دهنش را باز مىكند، آن پرنده مىآيد دانه دانه كرمها را مىخورد و بدين وسيله با يكديگر كمك مىكنند.
در كتاب حيوة الحيوان نوشته: گاهى اين سقا نمك بحرامى مىكند موقعى كه دهنش را باز مىكند كه آن عطاس كرمها را بخورد يكدفعه دهانش را كه اين همه برايش زحمت كشيده، مىبلعد به قوه قاهره الهيه بال عطاس مثل خنجر تيز است كه به هر چيز محكمى بسايد پاره مىكند تا بلعيدش، آن هم با آن تيغى كه دارد شكمش را پاره مىكند و بيرون مىآيد، دستگاه آفرينش و رحمت حق راستى شگفت است!!.
فرمود: مؤمن فرداى قيامت، نامه عملش را به دستش مىدهند مگر نه قرآن مىفرمايد(اقرأ كتابك كفى بنفسك اليوم عليك حسيباً. سوره بنى اسرائيل، آيه 14.) : هر فردى بايد خودش نامه عملش را بخواند. على (عليه السلام) مىفرمايد: كارهائى بكن كه فردا بتوانى آن را بخوانى. مؤمن نامه عملش را به دستش مىدهند مىگويند بخوان، اين مؤمن چون در دنيا ذكر خدا ملكهاش شده، راه مىرفت، مىنشست، مىخوابيد، بلند مىشد، مىگفت: خدا(الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم.سوره آل عمران، آيه 191. ) در قيامت اين ملكه را دارد تا مىخواهد نامه اعمالش را بخواند، بر حسب ملكه مىگويد: بسم الله الرحمن الرحيم مىبيند تمام گناهانش كه پر كرده بود صفحه سيئات را پاك شد. عرض مىكند پروردگارا شايد اشتباه شده، من خودم مىدانم گناهانى داشتم، در نامه عملم آن گناهان را حالا نمىبينم. ندا مىرسد: بنده ما، تو ما را به رحمان و رحيم ياد كردى ما چطور مىگذاريم اين گناهان در نامه عمل تو بماند. يا الله.
بالاتر بگويم وقتى مىخواهد از صراط رد شود، بر طبق همان ملكهاى كه دارد مىگويد: بسم الله الرحمن الرحيم آتش از او فرار مىكند، خدايا توفيق ذكرت را خودت بما بده كه يك آن تو را فراموش نكنيم، در هر حال تو را حاضر و ناظر ببينيم، لطفش، نعمتش را فراموش نكن تا اينكه خداى كريم هم تو را فراموش نكند. ساعتى كه سرازير قبرت مىكنند ساعت مرگ، در آن سختيها كه هيچ كس، هيچ مخلوقى نتواند از تو دادرسى كند.
زيارت حسين (عليه السلام) در شب جمعه
امشب شب جمعه است، عمل خير ديگرى يادتان نرود آن هم زيارت حسين (عليه السلام) است. در روايتى از امام مىپرسد آقا اين همه فضيلت كه براى زيارت قبر حسين (عليه السلام) است آن بيچارههائى كه دور افتادند. دستشان به قبر حسين (عليه السلام) نمىرسد آنها چه كنند براى آنها هم چيزى هست امام صادق (عليه السلام) فرمود: در فضائى زير آسمان برو متوجه شو قبر حسين (عليه السلام) را و با دست اشاره كن سه مرتبه بگو: صلى الله عليك يا ابا عبدالله و رحمة الله و بركاته. اضافه كن شهداء را بگو: و على الارواح التى حلت بفنائك السلام على الحسين و على على بن الحسين .
جلسه 3
اى همه هستى ز تو پيدا شده
گفته شد، تمام علوم قرآن، در فاتحة الكتاب و تمام علوم فاتحة الكتاب در بسم الله و تمام علوم بسم الله در باء بسم است. شايد يكى از اسرارش آن است كه هر چه علم و حكمت است، اين است كه آدمى برسد به جائى كه خودش را مستقل نداند. خودش را از خدا بداند، قدرت مكنت توانائى هر مخلوقى از خداست، لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم. بسم الله يعنى به مدد خدا هر چند خوردن يك لقمه نان باشد، از خانه مىروم بيرون بسم الله، اگر خدا مدد نكند زمين مىخورم. ديروز اينها را گفتم كلام رسيد، به اينجا كه حتى توى مستراح هم كه مىروى بسم الله بگو والا محل استراحت براى تو نمىشود، اگر خدا نخواهد تخليه نمىشود، مواد موذيه را چطور مىتوانى از خودت دفع كنى. اگر به اين علم رسيد، به همه قرآن دانا شده يعنى آدمى چسبيدگى خودش را به خداى بفهمد عجز خودش، نيستى خودش، و همه را بفهمد بداند هستى مال يكيست و بس، هر چه توانائى است از خداست.
بسم الله براى دور كردن شياطين
روايت عجيبى براى بسم الله ذكر شده است و مضمونش اين است كه شيپور خطر است يعنى تا بسم الله مىگوئى. جن و شيطان در مىروند خصوصاً مركزهائى كه شيطان در آنجا زياد است مثلا در حمام، در جاهاى تاريك، جاهاى كثيف، شياطين بيشترند. بسم الله خاصيتش اين است كه جن و شيطان فرار مىكنند.
الله يعنى واجب الوجودى كه محيط به تمام عالم هستى است، هر چه هست از اوست، كون و مكان از اوست، زمان و زمانيان از اوست، زمان آفرين است، از عرش تا فرش از اوست، قادر مطلق عالم مطلق حد و اندازه ندارد، صفات كماليهاش، توانائيش، حد ندارد كه بگوئيم تا اين اندازه، نهايت ندارد، علمش، قدرتش، حكمتش، و هر كمالى در هر كه هست، آنهم از اوست.
معنى رحمان و رحيم:
نمونهاى از رحمت رحمانيه خداوند
خداى عالم به چشم هدهد قدرتى داده كه آب زير زمين را مىبيند، مىفهمد آب كجا هست، پرندهاى كه خوراكش دانه است بايد بالى داشته باشد كه در بيابانها پرواز كند، اين طرف و آن طرف برود، رزقش را به دست بياورد، مىبينيد به او بال داده من نمىدانم چه كسى دانه دانه اين بالها را چيده، اولش بزرگ و ضخيم به رديف، كوچك و لطيف مىشود،5 قرآن (اولم يروا الى الطير فوقهم صافات و يقبضن ما يمسكهن الا الرحمن . سوره ملك، آيه 19. ) در سوره تبارك يادآورى مىفرمايد: آى عاقلها نگاه بالاى سرتان نمىكنيد ببينيد اين پرندهها را چه كسى در جو نگهشان داشته؟ بدن به اين سنگينى كه چند كيلو وزنش است چه قدرتى نگهش داشته! رحمت رحمانيه حق است كه هر چه به آن نياز داشت خدا به او داده است، آن وقت به هر پرندهاى به مقدار احتياجش داده، مثلاً دو بال همه مثل هم نيستند. مىگويند كركس از چهارصد فرسخ راه بوى لاشه را مىشنود براى اينكه لاشخور است، لاشه را بايد از روى زمين بردارد، بوى گند نباشد تا بشر ناراحت نشود، سر چهار صد فرسخى اگر يك حيوانى بميرد، كركس خودش را به آن مىرساند. اين قوه شامه را چه كسى به او داده؟ الرحمن.
دندانهاى تيز و پهن علف خواران
مرغ هوا را نصيب دريا
در كتاب حيوة الحيوان نوشته: گاهى اين سقا نمك بحرامى مىكند موقعى كه دهنش را باز مىكند كه آن عطاس كرمها را بخورد يكدفعه دهانش را كه اين همه برايش زحمت كشيده، مىبلعد به قوه قاهره الهيه بال عطاس مثل خنجر تيز است كه به هر چيز محكمى بسايد پاره مىكند تا بلعيدش، آن هم با آن تيغى كه دارد شكمش را پاره مىكند و بيرون مىآيد، دستگاه آفرينش و رحمت حق راستى شگفت است!!.